یکشنبه ۳ مهر ۱۴۰۱ - ۱۶:۳۱
پیامبر ما دشمن را دعا می‌کرد/ نفوذ پیامبر از راه دل‌ها بود

نقی سلیمانی نویسنده و پژوهشگر در حوزه اسلام در سالروز رحلت پیامبر اسلام (ص) می‌گوید: پیامبر ما، دشمن را دعا کرد، این تکان‌دهنده است؛ پیامبر گفت: خدایا آن‌ها متوجه نیستند؛ نمی‌دانند دارند چکار می‌کنند، آن‌ها را ببخش و هدایت‌شان کن.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نقی سلیمانی (زاده ۱۳۴۰) رمان‌نویس، طنز‌نویس، نویسنده داستان‌های کوتاه، منتقد و پژوهشگر ادبیات داستانی است. پدرش کارگری ساده بود و سلیمانی که در کودکی و نوجوانی به‌شدت به کتاب‌خوانی علاقه داشت، از راه کرایه کردن کتاب، به کتابخوانی رو آورد.

اولین داستان سلیمانی در مجله «پیام شادی» حدود سال ۵۵ و چندسال بعد اولین کتابش با نام «همسفران باد» منتشر شد. حدود سی و یک اثر از او برای نوجوانان، کودکان و بزرگسالان در زمینه «رمان»، «داستان کوتاه»، «داستان طنز»، «نقد ادبی»، «زندگینامه»، «تحقیق و پژوهش» منتشر شده است که بیشتر آن‌ها با نگاهی اجتماعی نوشته شده‌اند. سلیمانی حتی رمان «پیامبر» را با رویکردی اجتماعی نوشته است. بیشتر آثار او مورد استقبال منتقدان و خوانندگان واقع شده و نیز به جوایزی دست یافته است. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در ۲۵ تیر ماه ۱۳۸۷ به سلیمانی نشان درجه دو هنری در زمینه ادبیات داستانی اعطا کرد. مجموعه پیامبر(ص) شامل بخش‌های مختلف زندگی پیامبر اسلام در 9 جلد مجزا با عناوینی همچون «پیش از تولد»، «کودکی»، «نوجوانی»، «جوانی»، «بزرگسالی»، «میانسالی» و «کلان‌سالی» منتشر شده است.
مجموعه نه‌جلدی رمان «پیامبر» از آثار شاخص این نویسنده است که با تصویرگری رضا مکتبی، تاکنون جوایز و عناوین متعددی از جشنواره‌‌های گوناگون از جمله لوح زرین و دیپلم افتخار کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، برگزیده جشنواره‌های قصه‌های قرآنی در بخش رمان نوجوان، کتاب سال جشنواره شهید حبیب غنی‌‌پور بابت تحقیق گسترده و پژوهش عمیق برای نگارش رمان، بهترین کتاب در جشنواره کتاب سال «سلام» بابت تحقیق جامع و پرداخت خوب و لطیف و تقدیرشده در سومین دوره جشنواره خاتم را به خود اختصاص داده است. به مناسبت رحلت پیامبر اسلام (ص) با سلیمانی گفت‌وگویی داشتیم که در ادامه می‌خوانید:

 
مهم‌ترین انگیزه شما برای کاوش و بررسی درباره زندگی پیامبر و برای نگارش رمان چه بوده است؟
اول مقدمه کوتاهی بگویم بعد به سؤال شما پاسخ بدهم. معمولاً وقتی نویسندگان می‌خواهند رمان بنویسند از روی موضوع به سراغ رمان‌نویسی نمی‌روند، چون این، کار را ساختگی و ضعیف می‌کند. آن‌ها از روی سوژه‌ای که به ذهن‌شان رسیده و مجذوب‌شان کرده به طرف آن کشیده می‌شوند. مثلاً یک تصویر، یا یک شخصیت جذاب، یا یک گفته ژرف و عمیق یا چیزهایی مثل این که نویسندگان احساس می‌کنند این سوژه قابلیت گسترش دارد. ضمناً ریشه‌های درونی، حس‌های نامریی و انگیزه‌های ناخودآگاه هم هست.
به گمانم در مورد من شخصیت بسیار جذاب پیامبر بوده است. به نظرم در نوجوانی حول‌وحوش سال‌های 55 به طور  مبهم در این باره فکر می‌کردم. یادم هست در پیاده‌روی خیابان راه می‌رفتم و درباره پیامبر فکر می‌کردم  و یک لحظه سؤالی در ذهنم جرقه زد. الان نمی‌خواهم درباره آن سؤال حرف بزنم! با این همه در عالم نوجوانی برای آن جوابی نداشتم.
بعدها که بزرگ‌تر  شدم، کم‌وبیش درباره پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) متن می‌خواندم. کمابیش نهج‌البلاغه را هم می‌خواندم و این به نظرم مهم می‌آمد که رابطه پیامبر و امام علی (ع)، رابطه استاد و شاگردی بوده است.
با این همه هنوز هم نمی‌خواستم چیزی در این باره بنویسم. به‌خصوص حس می‌کردم باید قلمم پخته‌تر شود. بنابراین همین‌طور یک گوشه ذهنم بود. در این مدت به داستان‌نویسی ادامه می‌دادم. داستان‌های زیادی نوشتم و  داستان‌هایم مورد استقبال قرار گرفت. آثارم برنده جوایز گوناگونی شد. بعد که حدود بیست‌واندی سال از کار داستان‌نویسی‌ام گذشته بود، باز هم نمی‌خواستم چیزی در این زمینه بنویسم. ترس و احتیاط برای اینکه خوب کار نکنم هم بود. ولی بالاخره آرام آرام شروع کردم.
 
شما شش عنوان کتاب درباره پیامبر نوشته‌اید، این ارادت از کجا نشأت گرفته است؟
شش کتاب درباره پیامبر نوشته‌ام که بعضی از آن‌ها برای نوجوانان و بعضی برای کودکان است. در ابتدا قصد داشتم فقط یک کتاب بنویسم، که حدود دو سالی پژوهش و نگارش آن طول کشید و آن داستان‌هایی از زندگی محمد (ص) و علی (ع) بود، که با نام «برادر» در انتشارات سروش چاپ شد. می‌دانید که حضرت محمد و امام علی یک نوع رابطه نزدیک خانوادگی آن هم به شکل معکوس دارند. به این شکل که ابتدا حضرت محمد در کودکی به میان خانواده حضرت علی می‌رود، و سپس علی به عنوان یک کودک به میان خانواده محمد می‌آید. البته کتاب «برادر» به شکل داستان‌های پیوسته است. این کتاب به این رابطه و داستان‌های آن می‌پردازد. کار روی این داستان‌ها باعث شد بسیار پژوهش و تحقیق کنم و متوجه شدم شخصیت پیامبر بسیار بسیار جذاب است و از نظر اجتماعی مهم است که همه ما شخصیت پیامبر را بشناسیم؛ چون دست کم از نظر اخلاقی، خیلی می‌تواند مؤثر باشد. مثلاً برخوردهای خشن طالبان را با مردم ببینید. چقدر ایجاد نفرت می‌کند؛ اما پیامبر ما بسیار نرم‌خو و نرم‌دل، و بسیار بسیار باگذشت بوده است. در قرآن آمده است که: «به سبب مِهری از خداست که این‌چنین نرم‌خو و مهربان هستی، اگر خشن و سنگدل بودی، همه از گرد تو پراکنده می‌شدند.» این در سوره آل عمران آیه 159 است.
پیامبر حتی برای دشمنی که دندانش را شکسته و صورتش را زخمی کرده است، دعا می‌کند. این اتفاق در جنگ اُحد برای پیامبر رخ می‌دهد. یکی از یاران از روی خشم و نفرت می‌گوید: دشمن را نفرین کن. باید بدانید یاران پیامبر واقعاً ایمان داشتند که اگر پیامبر نفرین کند بر دشمن عذاب فرود می‌آید؛ اما پیامبر ما، دشمن را دعا کرد، این تکان‌دهنده است؛ پیامبر گفت: خدایا آن‌ها متوجه نیستند؛ نمی‌دانند دارند چکار می‌کنند، آن‌ها را ببخش و هدایت‌شان کن.
پیامبر دوست داشتند همه مردم به «حقیقت»، ایمان بیاورند. یکی از دعاهای مهم پیامبر این است: «خدایا چیزها را همان‌گونه که هستند به ما بنما.» این دعا به نظر من خیلی پُر معنا است. 
در واقع پیامبر به خاطر فرهنگ بَرتر بود که در آن زمان پیروز شد؛ نه به خاطر مقاومت و جهاد مسلحانه! البته جهاد و مقاومت و ایستادگی در برابر دشمنی که می‌خواهد ریشه شما را بکند و نابودتان کند، اهمیت زیادی دارد؛ اما پیامبر از راه دل‌ها نفوذ می‌کرد که صلح پایدار و دائمی به بار می‌آورد که آن هم به خاطر اخلاق کریمانه‌اش بوده است. پیامبر واقعاً شخصیت جذابی دارد. مثلاً پیامبر به این آیه حقیقتاً عمل می‌کرد که نتیجه آن این است که دشمن را به دوست تبدیل می‌کند: «نیکی و بدی برابر نیستند. همواره به نیکوترین وَجهی پاسخ ده، تا کسی که میان تو و او دشمنی است، دوست مهربان تو گردد.» این آیه 34 سوره فصلت است.
پیامبر واقعاً شخصیت جذابی دارد. حتی سال‌های سال پس از پیامبر، شخصیت‌های بزرگی مثل مولانا، عاشقانه او را دوست دارند. مثلاً مولوی وقتی نام پیامبر را می‌شنید، بلند می‌شد و می‌ایستاد و با خواندن شعری، بر او درود می‌فرستاد. پیامبر محبوب‌ترین شخصیت است. دلیل مهم آن این است که به قول قرآن اخلاق بزرگ یا خُلق عظیم دارد.
جالب‌ترین نکته این است که پیامبر ما می‌گوید: «مبعوث شدم که اخلاق را به کمال برسانم»؛ اما ما آن را جدی نمی‌گیریم؛ بیشترین مشکلات اخلاقی را داریم. یعنی در روش زندگی پیامبر ما، عشق و محبت به انسان‌ها، موج می‌زند، همین‌طور ادب، دوراندیشی، میانه‌روی، شجاعت، عدالت، بخشندگی، دلسوزی و شفقت، فروتنی و اُفتادگی، سادگی و ساده‌زیستی، صبر و بردباری، پاکدامنی، و گذشت. پیامبر بسیار باگذشت بوده است. نرم‌دلی، حسن‌نیت، صداقت، و وفاداری و نیز شوخ‌طبعی. در مورد همه این‌ها در رمان پیامبر و سیره او مطلب و واقعه وجود دارد. در مورد بخشندگی پیامبر، حضرت علی(ع) می‌گوید: اَبر پیشِ دستش، خشک می‌نمود.
خلاصه پیامبر مثل دریاست. هزاران مروارید می‌توان از این دریا صید کرد. به گمانم همین ویژگی‌ها و ویژگی‌هایی مثل این، باعث شد من رمان 9 جلدی پیامبر را بنویسم که حدود 12 سال پژوهش و نگارش آن طول کشید.
 
به نظر شما استفاده از منابع معتبر در نوشتن آثار دینی چه اهمیت دارد؟ 
البته بین «آثار دینی» و «آثار مذهبی» تفاوت وجود دارد. اثر دینی کتابی است مثل قرآن؛ ولی آنچه ما می‌نویسیم بر اساس آثار دینی است و آثار مذهبی محسوب می‌شود و این دو نوع را باید واقعاً از هم تفکیک کرد که مبادا نویسندگان مذهبی دچار «خود پیامبر بینی» شوند و خیالات بَرشان دارد.
اما علت اینکه ضروری است بر اساس منابع معتبر آثار مذهبی نوشته شود، روشن است. طوماری از نقل‌های تاریخی درباره پیامبر است که معلوم نیست کدامش درست است، کدامش غلط. می‌دانید که زندگینامه پیامبر یا سیره او را 150 سال پس از او نوشته‌اند و نقل‌های گوناگون و متفاوت در این زمینه وجود دارد. شما اگر یک واقعه را که همین امروز رخ داده بخواهید در روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها و رسانه‌های دیگر جهان ببینید، گیج می‌شوید که کدام‌شان درست می‌گویند و روایت کدام‌شان غلط است، حالا اگر قرار باشد 150 سال از زندگی کسی گذشته باشد، چقدر این نقل‌ها و روایت‌ها می‌توانند درست باشند؟ یا حتی بر اساس حس‌ها و برداشت‌های راوی کم و زیاد شوند؟ تازه اگر راوی قصد و غرضی نداشته باشد و صادق باشد. حال آنکه در طول این ‌150 سال سلسله اموی یا معاویه و امثال او و سلسله عباسیان و کلی سیاستمدار که از دین و تغییر روایت‌های دینی بهره گرفتند، در روایت‌های دینی دست برده‌اند، یا آن‌ها را به نفع خود تفسیر کرده‌اند یا تغییر داده‌اند؛ اما یک منبع معتبر هم هست که تا حد زیادی نجات بخش است: آن هم قرآن است. قرآن همزمان با پیامبر به سینه‌ها سپرده شده و کمی بعد هم جمع‌آوری شده است. پیامبر حتی کاتب وحی داشته است که قرآن را می‌نوشته‌اند. یکی از این کاتب‌ها، حضرت علی(ع) بوده است. یکی دیگر کسی بوده است که آموزش خواندن و نوشتن را از اسیران جنگی فرا می‌گیرد. جالب است که پیامبر شرط آزادی اسیران جنگی را این قرار می‌دهد که به 12 بچه مسلمان، سواد خواندن و نوشتن بیاموزند. یکی از این 12 کودک بعد از آن کاتب وحی می‌شود. در هر حال، قرآن اشاره‌هایی دارد و سَرنخ‌های قرآن در مراجعه به تاریخ راه‌گشاست. مثلاً قرآن می‌گوید که پیامبر یتیم بوده است. پس به احتمال زیاد نقل‌های مربوط به یتیم بودن پیامبر صحیح است.


 

 
با بررسی‌هایی که روی آثار منتشر شده با موضوع پیامبر اکرم(ص) انجام داده‌اید، فکر می‌کنید نویسندگان چقدر به تکرارگویی رسیده‌اند.
این سؤال نیاز به بررسی دقیق و نقد و نوشتن کتاب مستقل دارد؛ نمی‌توان پاسخی کلی برای آن ارائه داد. ضمناً باید بدانید نه فقط رمان و داستان، بلکه انواع زندگینامه تحلیلی و تاریخی درباره پیامبر نوشته شده و هزاران آدمِ متفاوت و متضاد درباره پیامبر کتاب منتشر کرده‌اند که فقط تعداد اندکی از آن‌ها در ایران منتشر شده است. ویل دورانت در تاریخ تمدن می‌نویسد حدود 10 هزار کتاب درباره پیامبر منتشر شده است. تازه این نوشته ویل دورانت مال 70 سال پیش است و از آن موقع تا حالا این رقم حتماً بیشتر شده است.
 
اگر بخواهیم این حوزه را آسیب‌شناسی کنیم به نظر شما چه چالش‌ها و آسیب‌هایی وجود دارد؟
در زمینه داستان و رمان در ایران، مهم‌ترین مسأله این است که اساساً کتاب کم نوشته شده است؛ واقعاً کم.
حتی در زمینه فیلم و سینما هم چیزی در دست نداریم یا نساخته‌ایم. شما یک سریال درباره حضرت محمد(ص) به من نشان بدهید که تلویزیون ما یا دیگران ساخته باشند. مدیران فرهنگی ایران باید توجه داشته باشند که پیامبر حاشیه نیست، خود متن است. پیامبر معیار رفتارهای ماست. این آینه‌ای است که ما را به ما نشان می‌دهد. اگر ما کریه‌المنظریم، عیب از آینه نیست. خود شکن آینه شکستن خطاست.
حقیقت این است که کار فرهنگی درباره پیامبر به شکل رمان و داستان و فیلم نکرده‌ایم، یا اینکه اگر کرده‌ایم، مثل دانه شنی است در میان کویر که از شدت ناچیزی و اندک بودن دیده نمی‌شود؛ البته ادعای ما خیلی زیاد است، اما کارمان اندک است؛ آسیب جدی این کم کاری این است که بعضی دولت‌ها با ادعای اسلامی در جهان، خیال می‌کنند اسلام یک دین خشونت‌گرا و خشن است و این سیاستمداران و در واقع نظامیان بالفطره، همین‌گونه عمل می‌کنند. به قول یکی از دوستان، «ما، مسلمانانِ پیامبر نَشناسی هستیم.»
 
مهم‌ترین یافته شما در نگارش این کتاب‌ها چه مواردی بوده است؟
البته پیامبر جلوه‌های گوناگونی دارد و باید رمان را بخوانید، بعضی از جنبه‌های اخلاقی پیامبر را در پاسخ به سؤال‌های پیشین شما آوردم. اجازه دهید یک خاطره برای شما تعریف کنم. من وقتی رمان پیامبر را می‌نوشتم یکی از دوستان داستان‌نویسم که سردبیر مجله‌ای برای کودکان شده بود از من خواست داستان‌هایی با موضوع زندگی پیامبر به ایشان بدهم. چند داستان که دادم با تحسین و حیرت به من گفت زندگی پیامبر مثل شعر است، غزل است. یک همچین تعبیری می‌کرد. یعنی این‌قدر زیبا است؛ اما به هر حال زندگی پیامبر مثل یک شعر زیبا و جذاب، اما واقعی است. بعداً این داستان‌ها را جمع کردم و شد کتاب «قصه‌های پیامبر و فرزندانش» که از طرف انتشارات امیرکبیر چاپ شد و مورد استقبال هم واقع شد.
 
کدام بخش از زندگی رسول اکرم(ص) مورد توجه شما قرار گرفته است؟
در رمان 9 جلدی پیامبر از تولد تا وفات ایشان را به شکل بخش بخش نوشته‌ام، مثلاً یک کتاب به کودکی پیامبر، کتاب بعدی به نوجوانی و همین‌طور تا کلان‌سالی. هر 9 جلد از سوی انتشارات «به‌نشر» منتشر شد و مورد استقبال قرار گرفت و چاپ ششم آن تازگی درآمد و جوایز گوناگونی هم از طرف مراکز مختلف فرهنگی به دست آورد.
 
با توجه به گسترش فضای مجازی و گرایش کودکان و نوجوانان به آثار پُرهیجان در ژانرهای مختلف ادبی که سبب تغییر ذائقه مخاطب امروز شده، نویسندگان چگونه می‌توانند آثار دینی جذابی خلق کنند که برای بچه‌ها تازگی داشته باشد؟
همان‌طور که توضیح دادم نویسندگان نمی‌توانند آثار دینی خلق کنند، آثار دینی قبلاً خلق و مکتوب شده است، و تمام. نویسندگان فقط می‌توانند رمان مذهبی یا داستان مذهبی بنویسند؛ اما نگاه تازه، زاویه‌دید نو و خلق اثر خلاقه در این زمینه در ژانرهای مختلف، می‌تواند برای بچه‌ها جذاب باشد. نگاه نو و ابتکاری در زمینه رمان و داستان، نه تنها هیچ اشکالی ندارد که تحسین انگیز هم است. بدعت در هنر و رمان و داستان خیلی هم نیکوست، و هیچ منعی ندارد و نباید داشته باشد. نباید ترسید.
اما چگونه؟ چگونگی آن بستگی به هنر هنرمند دارد، این کار هم پژوهش نیاز دارد، هم هنرمند خلاق. هنر و رمان البته خودش ذائقه‌آفرین است، اگر که هنر باشد و رمان حقیقی باشد. در هر حال هنر و رمان هزار راه جاذبه دارد که فقط خلق آثار پُرهیجان یکی از آنهاست. از هنرمندان کارکشته اثر مذهبی بخواهید، خلق خواهند کرد. البته در جهان امروز اثر مذهبی انواع گوناگون دارد که به گمان من یک نوع آن شامل آثاری مثل «بینوایان» ویکتور هوگو، «پدر سرگی» تولستوی، و «برادران کارامازوف» داستایفسکی هم می‌شود؛ حتی گیرم که بگویید «برادران کارامازوف» رمانی است «مذهبی ـ فلسفی ـ جنایی.» به هر حال این رمان به مسأله شر، شک و ایمان و نیز نقش مسیح و نقش معیوب کلیسا و از همه مهم‌تر «نقش خدا و در عین حال بی‌خدایی در زندگی امروز بشر» می‌پردازد. به گمان من بهتر است اثر مذهبی را محدود نکنیم و آن را محدود نبینیم. هنر کارهایی مثل برادران کارامازوف این است که اگر خواننده کتاب، اثرِ پرهیجان خواست در اختیارش می‌گذارد؛ اما همراه آن دید عمیق‌تر هم در اختیارش قرار می‌دهد و خواننده کتاب را به طرف نگاهی عمیق‌تر و فلسفی‌تر و در عین حال مذهبی هم سوق می‌دهد. مذهب راه است نه مقصد و اثرِ بی‌اندیشه و هنر هم، راه به جایی نمی‌برد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها